سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از گریختن نعمتها بترسید که هر گریخته‏اى باز نخواهد گردید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :22
بازدید دیروز :1
کل بازدید :57871
تعداد کل یاداشته ها : 43
103/9/9
9:1 ص

 

نمدونم چرا این روزها ...
توی سر زدن های چند دقیقه ایم به اینترنت ...
حتی قبل از وبلاگ خودم ...
به وبلاگی سر میزنم که ماههاست به روز نشده ...
به خاطر من نبود که افتتاح شد ...
ولی به خاطر منه که دیگه به روز نمیشه!
من چه کاره بودم که باعث بسته شدنش شدم؟!!

!هلپر!


88/6/15::: 6:29 ع
نظر()
  
  

 

کی فکرش را می کرد بعد از 2 سال ...
وقتی مامان پشت تلفن بگه «سلام علی» ...
من فکر کنم بابام پشت خطه ؟!
همون لحظه فکر کنم چقدر دیر کرده که الان دم مغربه و هنوز نیومده خونه ...
توی همون لحظه آناً به ذهنم برسه که به مامان بگم وقتی حرفش تموم شد گوشی را بده منم با بابام صحبت کنم!
دقیقا توی همون لحظه توی دلم احساس کنم که چقدر دلم براش تنگ شده و ...
توی دلم به بابای خیالی پشت تلفن بگم قربونت برم!
جمله ی بعد مامان مثل پتک کوبیده شد تو سرم ...
«علی گوشی را بده به مامانت!»
بابای من پشت خط نبود ...

:(
88/5/16::: 12:13 ص
نظر()
  
  

 

گاه نوشته ها چه آسان و بی مقاومت روی کاغذ می آیند و گاه ...
چه لجباز میشوند ...


88/5/13::: 9:39 ع
نظر()
  
  


و ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمی.
_ کافی است ریشه ها را بشناسی. مثلا رَمَیَ می شود پرتاب کردن.
رَمَیتَ میشود مخاطب. تو یک مرد تیر میزنی
کاری ندارد. ساده است.
مصطفی ساکت شد و بعد انگار چیزی کشف کرده باشه به ارمیا گفت :
_ ارمیا! اگر گفتی فعل امر رَمَیَ چی می شود؟
_می شود ... می شود اِرمی.
...
_خب درست گفتی . وقتی میخواهیم بگوییم تو یک مرد تیر بزن می گیم اِرمی. حالا اگه به دو مرد عرب بخواهیم بگیم که تیر بزنید، چه باید بگوییم؟
سهراب که با دقت به حرفهای مصطفا گوش می داد، گفت:
_ می گوییم اِرمی ، اِرمی . اول اولی تیر میزند، بعد دومی.

هر سه با هم خندیدند . سهراب مطمئن نبود که حرفش اشتباه است.
...
مصطفا در حالی که میخندید ، گفت:
_البته اسم آقا سهراب صلوات دارد ولی آقا سهراب! به عربی اگه بخواهیم بگوییم شما دو نفر تیر بزنید ، یعنی مثنی ، میشود ... میشود ارمیا. همین ارمیا که اینجا نشسته.
---------------------------------------
علم میگوید ماهی به خاطر دور شدن از آب به دلایل طبیعی میمیرد،
اما هر کس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشه تصدیق میکنه
که ماهی از بی آبی به دلیل طبیعی نمی میره ماهی به خاطر آب خودش را میکشه!
خشم ... عجز ... تنهایی ... این ها لغاتی علمی نیستند... ارمیا ماهی حلال گوشتی شده بود روی زمین!

___________________________

_اینها تکه هایی از کتاب ارمیا نوشته ی رضا امیرخانی بود.
_گرچه افرادی که خوندش خیلی تعریفش را نکردن ولی من خیلی با این کتاب ارتباط برقرار کردم!!

ارمیا


88/4/20::: 1:2 ص
نظر()
  
  


جای جای کتابهای مدرسه ام پر شده است ...
از چشمهای رنگی با مژه های پرپشتی
که برای همیشه به من و کارهای من خیره شده اند!
باید همین چشم ها را در اندازه ی خیلی بزرگ به دیوار اتاقم بزنم! 

چشم نظاره گر


88/4/16::: 1:44 ع
نظر()
  
  
<   <<   6   7   8   9      >