سلام...
گرچه دیر ، ولی بالاخره آپ کردم ...
دلیل آپ نکردن این ایام این نبود که حوصله نوشتن نداشته باشم ... واقعا حرفی برای گفتن نداشتم !
حتی اگه بگم که امتحان داشتم و بعد هم سر پروژه کذاییم کار میکردم بهانه است ...
نوشتن از 22 بهمن و تمام مناسبتهای میلاد و شهادتی که گذشت راضیم نمیکرد، منتظر اتفاقی بودم ...
قربانی کردن اسماعیلم (بدون اینکه حتی به قوچ خدا نگاه بندازم) منو حسابی زمین گیر کرده !
...................................
1. رفت و فقط برام پیامک زد که خداحافظ ... نتونستم جوابش را بدم، نه به خاطر اینکه اشتباها پاک شد تا تو یادم نمونه! به خاطر اینکه دوست نداشتم باور کنم که واقعا داره میره ...*
2.یه معذرت خواهی به دختر خاله ها بدهکارم از یکی برای اینکه قول داده بودم آپ کنم و نکردم و از اون یکی به خاطر اینکه نبودم تا بتونه بهم گیر بده!!
دعا کنید دلم وا شه !!
یا علی ...
______________________________
بعد نوشت:*مطلب مورد علامت اصلاح شد!